#ترجیع بند
قول نمیدم که آخریشم
اما آخرین باری که شعری میشم
این آخرین جنگ این تن
اخرین سوار رزم میهن
ورس یک #
زیر پوسته شهر
در من جریان داره هروز یه جنگ
تا نشم بت نشم جهل
یه پوستر خالی بالای تخت
زیر لای بعد همون بازی بابرگ
همون متنها با گویش درد
میپرسن ازم پ کوشی تومرد
با اینکه پی بردم به پوچی جنگ
#ترجیع بند
قول نمیدم که آخریشم
اما آخرین باری که شعری میشم
این آخرین جنگ این تن
اخرین سوار رزم میهن
ورس دو #
از کنار با طعنه میرن
با کله به سمت این تله میرم
خنثی میکنم در نمیرم
حالا که چونهها یخ زده بد
میگن که موندن نمکینه چیزی حل
و دلخوشی جای دیگست
موندم تا بشه این آشیان گرم
زندگی برام یه وصف دیگست
حرکت کردنهای بی نقض
تکلیفم همین شعرای بی نظم
سادم از اون سادها که چوخ نمیرن
تو هر سکانسی درس میگیرن
#ترجیع بند
قول نمیدم که آخریشم
اما آخرین باری که شعری میشم
این آخرین جنگ این تن
آخرین سوار رزم میهن